حرف خودم (17)
سلام دوستان عزیزم ٬
خیلی دلم گرفته ٬ حسم خیلی عجیبه
میدونی امشب چه شبیه ؟ میدونم که میدونی اما حسش کردی ؟

خودت رو جای حسن و حسین و زینب گذاشتی ؟ امشب آخرین شبیه که
کنار مادرشون میخوابن .... این میدونی یعنی چی ؟ یعنی اینکه خدا واسه هیچ کس
نیاره ... این یعنی اینکه صبح بلند شی ببینی دلسوز نداری
این یعنی بیدار شی ببینی کسی نیست با نوازش بیدارت کنه ...
این یعنی اینکه وقتی اومدی خونه کسی نیست که بیاد به استقبالت ...
این یعنی اینکه وقتی دلت گرفت و خواستی آروم بگیری اونجا بفهمی که هیچی نداری ...
این یعنی اینکه بیای خونه ببینی بابات دلتنگ مادرت شده و هیچ کس نمیتونه آرومش کنه ...
این یعنی اینکه ما همه بی مادر شدیم ...
این یعنی اینکه ما همه نشستیم و نگاه کردیم که مادرمون رو کتک زدن و رفتن ...
وای خدا نمیدونم چی بگم داغونم خدا داغونم ....
خدایا همه ی این دنیا رو میذاشتی پشت اون در اما زهرا (س) رو نمیذاشتی ...
ای خدا اون که حتی آزارش به مورچه هم نرسیده بود هوای همه رو داشت ...
ای خدا اون که یاور کودکانش و یل و بزرگ کل عادل های روی زمین بود ....
وای ای علی چه کشیدی ؟ اون شب رو چگونه به صبح رسوندی ؟؟

بر تو چه گذشت فقط خدا میدونه ... اما ای علی (ع) تو خدایت کنارت بود ...
حسنت در کنارت بود آن یار نیکو ... تو که حسینت کنارت بود ... آن مظلوم مانند مادرش...
تو که زینب کنارت بود آن دختر غم خوار که با صبرش همه را دیوانه کرد ...
اما من چه دارم ؟؟؟؟ حالا با نبود مادر چه کنم ؟؟؟ من که نه خدا دارم نه فرزندانت
و نه خودت را ! حالا میگویی چه کنم ؟؟؟؟ انقدر گناه کردم و همچنان دارم میکنم که
جز خودم هیچی و هیچکس ندارم حتی فرزندت آقا امام زمان (عج) رو هم ندارم ...

آنکه مهرش همه جارو گرفته اما من با گناهانم ازش به هر ترتیبی فرار میکنم
تو بگو چه کنم ؟؟؟ بروم پیش زهرا (س) ؟؟؟ چگونه با چه رویی ؟؟؟ با چه نگاهی ؟؟؟
مگر میشود من بتوانم ازش چیزی بخوام با این کارنامه ام !!! میدانم اون مادر است اما .......
اما ندارد!!!؟؟؟ آخه ....!!!؟؟؟ آخه ندارد!!!! اون مادر است و همیشه مهربان است !!!
این را میدانم اما ..... !!! میگی بروم بگویم دستی به سرم بکشد ؟؟؟؟ چشم یا علی (ع)
سلام مادر سلام ببخشید مادر صدات کردم میدونم تو بچه ی به این بدی نداری میدانم
که خیلی بی حیام که بهت میگم مادر اما هیچی از کارام مثل تو و فرزندانت نیست ...
اما ای مادر خدا به تو مهربانی داده که در هیچ کجا پیدا نمیشه ... مادرم ای همه وجودم ...
تورا به خدایت قسمت میدم مرا ببخش و تو را قسم میدهم تا مرا در پیشگاه خداوند شفاعت نما
میدانم بسیار بدکرده ام اما تو کمکم کن تویی که دست نوازش بر سر خوبا میکشی مگه من دل ندارم
مگه من دلم نمیخواد مادرم بهم توجه کنه !!! اگه دستت را نکشی رو سرم میروم شکایتت میکنم به خدا!!!

چی دارم میگم ؟؟؟ مادرم غلط کردم تو فقط نگاهم کن نذار از راهم بیشتر از این به در شم
کمکم کن کمکم کن ای مهربان ای بانوی زنان دو عالم خدا لعنت کند لعنت کند لعنت کند
آن کسی که به رویت دست بلند کرد ... مادرم تو همیشه عشق ورزیدی به همه ی دنیا
اما هیچ کس قدر وجودت را جز علی و فرزندانت ندانست و نمیداند ... ازت خواهش میکنم به این شب
به این شبی که میدانستی فردا به کنار پدرت خواهی رفت ....
به امشبی که علی تا صبح نمیدانم چه کشیده ....
به امشبی که نمیدانم فرزندانت چه کشیده اند .... قسم میدهمت دست لطف به روی
سر من گناه کار بکش ....

((چهره ها با اشک زیبا میشود
عشق با تصویر معنا میشود
عشق یعنی دل سپردن یار الست
از می وصل الهی مست مست
عشق یعنی ذکر ناموس خدا
یا علی گفتن به زیر دست و پا
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه
عشق یعنی جلوه ی صبر خدا
شرم ایوب نبی از مرتضی
عشق باعث شد که دل سامان گرفت
پشت درب خانه فاطمه جان گرفت))
خدایا ممنونم از اینکه چنین مادری به همه ی ما اهدا کردی ...
خدایا ممنونم که باعث شدی شیعه ی تو باشم تا مادرم زهرا (س) باشد ...
خدایا ممنونتم که باز هم خودت را در بنده ی زیبایت نمایان کردی تا به یادم بیایی
اول و آخر تویی به دلم مُهر بی تو بودن نزن که بی تو نمیتوان بود ....
اللهم عجل لولیک الفرج
خدایا دوستتتتتتتتتتتتت دارم
دوست دار روسیاه تو من